سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محضر ماه

 

 

 

 

حکایت بهلول و ابوحنیفه!

پلان اول: رئیس دفتر رئیس جمهور تصریح کرد: قیمت عرش و دستگاه الهی به ازای فهم است. اگر چیزی فهم نمی شود، مابه ازاء ندارد. جنس همه ارزش ها با سنجش است. تمام کمالات اگر امکان سنجش نداشته باشند کمال بودنشان زیر سؤال است!

***       ***        ***        ***          ***‌‌‌‌‌‌‌‌       ***

پلان دوم: آورده اند که روزی ابوحنیفه در مدرسه مشغول تدریس بود، بهلول هم در گوشه ای نشسته و به درس او گوش می داد. ابوحنیفه در بین درس اظهار نمود که امام جعفر صادق (ع) سه مطلب اظهار می نماید که مورد تصدیق من نمی باشد و آن سه مطلب بدین نحو است:

اول آنکه می گوید شیطان در آتش جهنم معذب خواهد شد و حال آنکه شیطان خود از آتش خلق شده و چگونه ممکن است آتش او را معذب نماید و جنس از جنس خودش متضرر و آسیب دیده نمی شود .

دوم آنکه می گوید خدا را نتوان دید حال آنکه چیزی که موجود است باید دیده شود. پس خدا را با چشم می توان دید.

سوم آنکه می گوید مکلف فاعل فعل خود است که خودش اعمال را به جا می آورد حال آنکه تصور و شواهد بر خلاف این است. یعنی عملی که از بنده سر میزند از جانب خداست و ربطی به بنده ندارد.

چون ابوجنیفه این مطالب را گفت بهلول کلوخی از زمین برداشت و به طرف او پرتاب نمود که از قضا آن کلوخ به پیشانی ابوحنیفه خورد و بهلول فرار کرد شاگردان ابوحنیفه عقب او دویده و او را گرفتند و چون با خلیفه قرابت داشت او را نزد خلیفه بردند و جریان را به او گفتند.

بهلول به ابوحنیفه گفت: از من چه ستمی به تو رسیده؟ ابو حنیفه گفت: کلوخی به پیشانی من زده ای و پیشانی و سر من درد گرفت.

بهلول گفت: درد را می توانی به من نشان دهی؟ ابوحنیفه گفت: مگر می شود درد را نشان داد؟ بهلول جواب داد تو خود می گفتی که چیزی که وجود دارد را می توان دید و بر امام صادق (ع) اعتراض می نمودی و می گفتی چه معنی دارد خدای تعالی وجود داشته باشد و او را نتوان دید!

و دیگر آنکه تو در دعوی خود کاذب و دروغگویی که می گویی کلوخ سر تو را به درد آورد زیرا کلوخ از جنس خاک است و تو هم از خاک آفریده شده ای پس چگونه از جنس خود آزار دیدی!؟

و مطلب سوم خود گفتی که افعال بندگان از جانب خداست پس چگونه می توانی مرا مقصر کنی و مرا پیش خلیفه آورده ای و از من شکایت داری و ادعای قصاص می نمایی. ابوحنیفه چون سخن معقول بهلول را شنید شرمنده شده و از مجلس خلیفه بیرون رفت.

***            ***           ***             ***             ***

پلان سوم: چند سؤال در ذهن بنده نقش بسته است: اول اینکه چطور ممکن فهم انسان که قطعاً در افراد مختلف بنا به معرفتشان متفاوت است مبنای تعیین قیمت برای عرش إلهی قرار بگیرد؟

دوم اینکه اگر انسان کج فهمی پیدا شد که امور واضحی را که وجود دارند نفهمید آنوقت باید نتیجه بگیریم که آن امور ما به الإزا خارجی ندارند!؟

سوم: آیا همه ارزش ها با سنجش و فهم قابل قیاسند؟ آنهم فهم ناقص غالب انسانها (بجز معصومین)

چهارم: آیا کسی هست که بتواند بر فرض میزان تقوای اشخاص را سنجش کند؟ مسلماً تقوا امری درونی است و عقول ما نخواهند توانست آنرا اندازه گیری کنند ولی با این مقدمات آیا نعوذ بالله کسی هست که ادعا کند کمال بودن تقوا زیر سؤال است!؟ و...

***            ***           ***             ***             ***

پلان چهارم: مقام معظم رهبری در ابتدای یکی از جلسات درس امسال در ضمن توضیح حدیثی فرمودند که چرا شخصی مطلبی را بیان می کند که هنوز  برای خودش روشن نشده یا نمی تواند برای دیگران به درستی تبیین کند که این موضوع باعث انحراف افکار خواهد شد. (متن حدیث را البته الان به یاد ندارم ولی در روزهای آینده می آورم) 


[ شنبه 89/12/7 ] [ 10:53 صبح ] [ علی تبریزی ] [ نظرات () ]

راز چفیه آقا

 

 

یکی از روحانیون به آیت الله جوادی آملی می‌گوید: چرا شما در نماز جمعه اسلحه به دست می‌گیرید حالا که دیگر زمان صلح است و ایشان در پاسخ می‌گویند...

 

چفیه که به آن چپیه هم می‌‌گویند تکه پارچه ای است نخی به طول و عرض تقریبی یک متر با رنگ سفید و مشکی که بارزترین مشخصه بسیجیان دفاع مقدس بود. از همه این‌ها که بگذریم اما چفیه به تنهایی رنگ و بوی شجاعت‌ها، غربت‌ها، مظلومیت‌ها، ندبه‌ها و پایمردی‌های دوران دفاع مقدس را می‌دهد و آنها را حفظ کرده است و در یک کلام چفیه یادگار و مخزن الاسرار شهداست.

پس از جنگ رزمنده‌ها که در کلام شهید باکری به سه دسته تقسیم می‌شدند تنها یک گروه لیاقت‌ گردن انداختن چفیه را حفظ کردند. جالب اینکه از بین آن دو دسته دیگر عده‌ای بی تفاوت شدند و عده ای نیز پا را فراتر نهاده و چفیه را نماد خشونت طلبی دانستند غافل از اینکه چفیه از چنان ارزشی برخوردار بوده و هست که هر کسی را لیاقت همراه داشتن آن نیست. اما در عوض جوانانی از نسل پاک انقلاب پا جای پای شهدا گذاشتند و از چفیه، این میراث گران‌بها به خوبی محافظت کردند و معنای اصیل آن را عینیت بخشیدند.

با تدبیر خلف بر حق خمینی کبیر، امام خامنه‌ای بسیج در جایگاه اصلی خویش تثبیت شد و بسیجی نیز مفهومی ورای کارت و کاغذ و مقوا پیدا کرد. رهبر معظم انقلاب در همه جلسات عمومی و خصوصی چفیه برگردن می‌انداختند و با پافشاری ایشان کم‌کم این عادت در بین سایر مسؤلان نیز جا افتاد و با روی کار آمدن رئیس‌جمهور مکتبی بیش از پیش رسمیت یافت و حالا اگر غرب نمادی خشک و بی روح و هویتی مانند کراوات را به دنیا عرضه کرده ما نیز نمادی از مردانگی، رشادت، ایثار و شهادت و عشق به ولایت به دنیا عرضه کرده‌ایم.

و مهمتر از همه آقا چفیه بر گردن انداخت تا بگوید شاید جنگ تمام شده باشد ولی مبارزه همچنان ادامه دارد و برای جنگ نرم نیز داشتن چفیه ضروری است چه اینکه ایشان حتی در کلاس درس خارج فقه نیز با چفیه حاضر می‌شوند. یکی از مادحین قم نقل می‌کند که یکی از روحانیون به آقای جوادی آملی می‌گوید: چرا شما در نماز جمعه اسلحه به دست می‌گیرید حالا که دیگر زمان صلح است و آیت ا... جوادی آملی در پاسخ می‌گویند: مادامی که رهبر انقلاب چفیه بر گردن دارد ما نیز اسلحه به دست می‌گیریم.

حالا چند سالی است که آقا علاوه بر گردن انداختن چفیه در انتهای همه جلسات عمومی و خصوصی در دیدار با مردم، مسؤلان،‌ نخبگان،‌ شعرا و ... چفیه را اهدا می‌کنند و این نشان دهنده این است که ایشان رواج فرهنگ بسیج و روحیه بسیجی را نیز لازم و ضروری می‌دانند و خود نیز در کلام و عمل در این راه پیش قدم شده اند.


[ دوشنبه 89/10/20 ] [ 5:3 عصر ] [ علی تبریزی ] [ نظرات () ]

نماز آخر وقت و آب بینی بز!

 

امام صادق (ع) میفرمایند: «فضیلت نماز اول وقت بر آخر وقت مانند فضیلت و برتری آخرت بر دنیاست.» گرفتاریهای دنیوی کمتر به ما اجازه میدهد تا در مسائل معنوی و آیات و احادیث تفکر کنیم و اغلب به همان نکات ظاهری که به گوشمان میخورد اکتفا میکنیم اما اگر کمی تأمل کنیم درهای بسیاری از عالم معنا رویمان گشوده خواهد شد. برای نمونه همین حدیث گرانقدر از رئیس مکتب تشیع را مطمع نظر قرار میدهیم. تا به حال با خود اندیشیده ایم که تفاوت دنیا و آخرت چقدر است؟

 اصلاً آیا دنیا از نظر پیشوایان معصوم ما صاحب ارزش است یا خیر!؟ وقتی مردم برای پذیرش حکومت نزد امیر المؤمنین (ع) آمدند ایشان در ضمن کلامشان فرمودند: «دنیاکم هذه ازهد عندی من عفطه عنز: دنیای شما در نظر من از بینی بز بی ارزشتر است.» (خطبه شقشقیه) حضرت حتی دنیا را آنقدر بی ارزش می انگارد که میفرماید «دنیای شما» حال همین دنیای کم ارزش در امام صادق به نماز آخر وقت تشبیه شده است.

پس حتی تصور اینکه ما در طول عمرمان با تأخیر انداختن در ادای نماز چقدر فضیلت را به سادگی از دست داده و میدهیم هم مشکل است! حضرت علی (ع) میفرمایند: «آنچه را که در روز قیامت به سود تو خواهد بود کوچک مشمار و آنچه را هم که در قیامت به زیان تو خواهد شد کوچک مشمار پس در اخبار و دستوراتی که از سوی پروردگار به تو رسیده مانند کسی باش که آنها (و نتیجه شان) را به چشم میبیند.»

مقام معظم رهبری در یکی از جلسات درسشان از مرحوم شیخ محمدتقی آملی (از شاگردان آیت ا... قاضی) در نجف نقل میکردند که: «در حرم مطهر نماز زیارت میخواندم، عجله هم داشتم. آخر نماز به به السلام علیکم و رحمت ا... و برکاته اکتفا کردم. خواستم بلند شوم، پیرمرد ژنده پوشی که کنارم نشسته بود به پهلویم زد و گفت: آنجا را نگاه کن، دیدم آن بالا بساطی است از باغهای سرسبز! گفت: اگر السلام علیک أیها النبی را میگفتی اینها مال تو بود.» چشم ملکوتی بزرگان این قبیل موارد را میبیند ما نیز هرچند نمیبینیم ولی باور داریم که هست. حضرت هم اینگونه از ما خواسته که مانند کسانی باشیم که آثار اعمال را به چشم میبینند آنوقت دیگر راضی نمیشویم برای امور دنیوی نمازمان را به تأخیر بیندازیم و چنین فضیلتهایی را از دست بدهیم.

 


[ دوشنبه 89/10/20 ] [ 4:40 عصر ] [ علی تبریزی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 103585