سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محضر ماه
امام صادق (ع) در حدیثی نحوه‌ی برخورد با «أعداء النعم» را بیان فرموده‌اند؛ ‌این افراد چه کسانی هستند و این شیوه‌ی تربینی چه حسنی داشته است که مقام معظم رهبری را بر آن داشت تا مکرر این حدیث را تحسین نمایند؟
در این نوشتار نیز روایت کوتاهی از امام صادق علیه السلام را به همراه شرح مختصر و شیوای رهبر معظم انقلاب بر آن میآوریم تا نمونهای دیگر از والاترین ارزشهای انسانی را به نمایش بگذاریم. این روایت به قدری زیبا و دلنشین است که رهبر معظم انقلاب سه بار در لا به لای سخنانشان فرمودند: «چه استدلال لطیفی» و «چه حدیث شیرینی!»
 متن روایت به همراه توضیحات معظم له:
 فی الکافی عن الصادق علیه السلام: إصبر علی أعداء النعم. فإنّک لن تکافئ من عصی الله فیک بأفضل من أن تطیع الله فیه. [1]
 أعداء النعم عبارتاند از کسانی که با نعمتهایی که خدای متعال در وجود شما به ودیعت گذاشته یا به شما عطا کرده، دشمن هستند. شما عالمید، او دشمن علم شماست. شما صاحب مثلاً فلان امتیاز هستید در بیان، در خصوصیات، در عقل، در رفتار، او دشمن این خصوصیات شماست. او کیست؟
 او حاسد است. مرحوم فیض در تفسیر این حدیث میفرمایند: «آن دشمن عبارت است از حُسّاد» آدمی که به شما حسد میورزد، در واقع دشمن امتیازات شماست، والّا شما اگر یک خطایی بکنید، یک کار بدی انجام بدهید، دچار یک ضعفی، ذلتی، فقری خدای نکرده باشید که او به شما حسد نمیکند.
  این حسد او بر امتیازات شماست. پس او دشمن نعمتهایی است که خدا به شما داده، حال در مقابل این دشمن انسان چه کند؟ مقابله به مثل کند؟ او غیبت میکند، انسان او را غیبت کند؟ او از انسان بدگویی میکند، فحاشی میکند، انسان در مقابل او فحاشی کند؟ میفرمایند: إصبر علی أعداء النعم، صبر کن! بهترین کار در مقابل این چنین آدمی که بر شما حسد میورزد و در واقع دشمن نعم خدا و امتیازاتی است که خدا به شما داده، صبر است.
 آنگاه حضرت استدلالی بیان میفرمایند که خیلی استدلال لطیفی است: فإنّک لن تکافئ من عصی الله فیک بأفضل من أن تطیع الله فیه؛ کسی در مورد شما خدای متعال را معصیت میکند، معصیت او این است که از شما بدگویی میکند، غیبت میکند، به شما اهانت میکند، این، معصیت خداست.
  بهترین کار، بهترین مکافئه، هم آوردی در مقابل یک چنین کسی این است که شما در مورد او خدا را اطاعت کنید. چه استدلال لطیفی است! او در مورد شما خدا را معصیت میکند، شما در مورد او خدا را اطاعت کنید! اطاعت خدا این است که از گناه او بگذرید.
 حداقل اینکه با او مقابله به مثل نکنید. در امر شخصی بهترین کار این است که انسان مقابله به مثل نکند «و إن تعفوا أقرب للتقوی» [2] عفوش کنید. این اطاعت خداست. حتی دعایش کنید. چنانچه از سیرهی بزرگان و ائمهی هدی(علیهمالسلام) نقل شده، کسی به آنها بدی کرد، فحاشی کرد، آنها به او احسان کردند. او معصیت کرد خدا را در مورد آنها، آنها اطاعت کردند خدا را در مورد او؛ چه کاری بهتر، برتر از اینکه تو خدا را در مورد او اطاعت کنی، هم آوردی و مقابله نمیکنی، چه حدیث لطیف و شیرینی است! [3]
 پینوشتها:
 1- کتاب الشافی، صفحهی 554
 2- «و گذشت شما به پرهیزگارى نزدیکتر است.» سوره بقره، آیه 237
 3- روایت یاد شده قبل از آغاز درس خارج فقه مقام معظم رهبری در تاریخ 24/1/88  بیان گردید.
متن کامل این مقاله با تقریرات حقیر در آدرس زیر موجود است:http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=1965

[ شنبه 90/7/16 ] [ 9:13 صبح ] [ علی تبریزی ] [ نظرات () ]

ا

این روزها موضوع درس خارج فقه مقام معظم بحث کهانت است که ترجمه تحت الفظی اش می شود غیب گویی. اینکه چه نوع غیب گویی و اِخبار دادن از چه چیزهایی موضوع کهانت می شود و مسائلی از این دست در این جلسات با توجه به آیات و روایت مورد بررسی قرار می گیرند.

به فراخور این بحث، موضوعات جالبی نیز مطرح می شود که برخی از آنها برای مخاطبان عام هم جذاب و شنیدنی است که به چند نکته از آن در زیر اشاره می نماییم:

* روایتی از کتاب احتجاج اثر شیخ احمد طبرسی هست که در آن شخص زندیقی (کافر) از حضرت صادق علیه السلام سؤالات زیادی می پرسند و حضرت هم به تفصیل پاسخ آنها را می دهد. یکی از سؤالات درباره کهانت است و حضرت در بخشی از پاسخ خویش اشاره می نمایند که شیاطین در مقاعدا للسمع می ایستند و اخباری را از زبان ملائکه شنود می کنند و سپس آنها را در اختیار کاهن ها قرار می دهند و آنها نیز مطالبی بر آن می افزایند و به مردم می گویند.

* در حاشیه بررسی این روایت، از رهبر معظم انقلاب سؤال شد که این شیطان که در روایت اشاره شد همان شیطان است و مگر یکی نیست؟ آقا پاسخ دادند: شیاطین زیادند؛ ولی ابلیس که بنا به قولی پدر ملائکه یا رأس الشیاطین است یکی است.

* مجدداً سؤال شد که مطابق آیه قرآن که می فرماید: «إنّ الشیطان کان مِن الجنّ» یکی است؟ و آقا فرمودند: ابلیس هم یکی از مصادیق شیطان است که یکی است وگرنه شیاطین میلیاردها هستند، به عدد انسانها، شاید هم بیشتر.

* درباره اعم و اخص بودن شیاطین و جن سؤال شد و معظم له پاسخ داد: هر شیطانی جن است ولی هر جنی شیطان نیست. عده ای از اجانین، مؤمنند، شاید خبر هم بدهند ولی نه به کاهنین.

* در بخشی از درس آقا آیه «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ؛ ?سوره انعام، آیه 112? بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انس و جن برگماشتیم بعضى از آنها به بعضى براى فریب [یکدیگر] سخنان آراسته القا مى‏کنند و اگر پروردگار تو مى‏خواست چنین نمى‏کردند پس آنان را با آنچه به دروغ مى‏سازند واگذار.» را تلاوت نمودند و اشاره کردند که مثل الان که عده ای به رادیوهای بیگانه گوش می سپرند. آقا با لبخند گفت که هم شنونده و هم فرستنده این امواج رادیویی مشابه همین موضوع مورد بحث هستند البته اینجا هر دو طرف انسان هستند!

* در بخشی دیگر از درس، آقا اشاره کوتاهی به ماجراهای ماه های گذشته هم نمودند: کسانی بودند که خبر می دادند از غیب و شما هم شنیدید و ما هم از قدیم شنیده بودیم و راهش این بود که مرتکب گناهان کبیره و اهانت شوند. ما در جوانی مان در مشهد هم می دیدیم چون مرکزش آنجا بود.

* آقا در قسمتی از پاسخ سؤال یکی از روحانیون حاضر در درس فرمود: بنده نوشته ای دارم از یک مؤمن معروف که از دنیا رفته و شما هم او را می شناسید، ایشان مجتهد قطعی و صاحب منقول و معقول بودند و در آن نوشته ارتباطشان را با جن شرح می دهند.

* سؤالی هم شد درباره جسم بودن آتش و اینکه در این صورت شیطان هم جسم است. آقا با لبخند به سؤال کننده فرمودند: آن آتش با این آتش فرق دارد. اگر شیطان از این آتش باشد باید گرم هم بشوید! بعد آقا به مزاح گفتند: شیطان که خدمت شما می رسد گرم می شوید!؟ یا می سوزید!؟


[ دوشنبه 90/7/11 ] [ 9:46 صبح ] [ علی تبریزی ] [ نظرات () ]

وقتی مهرماه فرا می رسد بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان جوان کمی غمگین می شوند که باید دوباره سر کلاس درس حاضر شوند و دوباره باید در برابر معلم و استاد پاسخگو باشند و ... اما کلاس درسی را سراغ دارم که شاگردانش سه ماه است منتظرند و لحظه شماری می کنند تا دوباره استادشان را زیارت کنند. جالب اینکه بسیاری از شاگردان این کلاس پیر و سالخورده اند و حتی هستند کسانی که بدون کمک دیگران به سختی قادر به راه رفتن هستند ولی شوق دیدار دوباره استاد هوش از سر همه شان برده و پیر و جوان گاهی حدود یک ساعت زودتر یعنی حوالی ساعت 6 - 6:30 صبح در کلاس حاضر می شوند و با قرائت قرآن و مطالعه و مباحثه درسهای گذشته خود را سرگرم می کنند تا استاد حاضر شود. شوق استاد هم در این کلاس کم از شاگردان نیست! استاد ما اگر اغراق نکرده باشم شاید از همه شاگردان هم حتی راغب تر به حضور در کلاس درسش باشد و جالب تر از همه این است که نه استاد حقوقی بابت این درس دادن می گیرد نه شاگردان مدرکی! ولی باز هم هر دو مشتاق کسب علم اند.

و امروز این انتظار سه ماهه به پایان رسید و استاد و شاگردان به مقصود خویش رسیدند.

آری، صحبت از درس خارج فقه مقام معظم رهبری است. حضرت آقا در همان ابتدا با بهجتی فراوان فرمود:

"خب بعد از چند ماه مجدداً دوستان را زیارت کردیم"

معظم له قبل از آاغاز درس مطابق روال همیشگی، روایتی را قرائت فرمودند که ادامه روایت کتاب "فقیه" از رساله حقوق امام سجاد علیه السلام است. (در نقل روایت حداکثر سعی بر این بوده که عین عبارات رهبر معظم انقلاب بیان شود ولی در بعضی جملات نقل به مضمون شده است.)

فی الفقیه عن السجاد علیه السلام (رساله حقوق امام سجاد (ع))

فأما حق الصلاة فأن تعلم أنها وفادة إلى الله و أنک قائم بها بین یدى الله؛ الراغـب ؛ الراهـب ؛ الخائـف ؛ الراجى ؛ المسکین ؛ المتضرع ؛ المعظـم مـن قام بین یدیه بالسکون و الإطراق ؛ و خشوع الاطراف و لین الجناح ؛ و حسن المناجاة له فى نفسه و الطلب إلیه فى فکاک رقبتک التى احاطت به خطیئتک و استهلکتها ذنوبک ؛ و لا قوة الا بالله.

حق نماز این است که بدانید این وفود و ورود به محضر خدای متعال است و شما در محضر پروردگار حاضر می شوید.

آنجا دیگر همه امتیازات مادی و معنوی که انسان برای خودش متصور است فرو می ریزد؛ آنجا عبد فقیری است در برابر پروردگار.

هم طلب دارد، مطالبه می کند؛ رجا و امید دارد هم بیمناک است از عمل خود، از تقصیر خود نسبت به ضعف هایش.

انسان وقتی این را احساس کرد که در مقابل که ایستاده است، در محضر کیست، به قدر معرفت خود، اجلال ذات پروردگار می کند، با سکون، با آرامش، با طمأنینه.

وقتی انسان فهمید در محضر کیست در نماز اقبال قلبی پیدا می کند.

مکرر سؤال می کنند راهی که انسان در نماز حضور قلب پیدا کند چیست؟ هر کسی هم یک راهی، یک علاجی، بیان می کند برای رسیدن به حضور قلب البته همانقدری که ممکن است برای ما با این گرفتاری های ما؛ به قول یکی از بندگان خوب خدا ما از 24 ساعت شبانه روز، 23 ساعت غرق در گرفتاری های شخصی خود هستیم! خب انسان بخواهد یک ساعت از بین این ساعات را مخصوص نیایش با پروردگار قرار دهد با حضور قلب، این کار امثال ماها نیست. حالا راهش چیست؟

آنچه بنده فهمیدم این است که انسان درون نماز توجه کند که دارد حرف می زند با پروردگار؛ نفس همین توجه حضور قلب می آورد ولو به معانی هم واقف نباشد. این برای عوام هم مفید است بر فرض وقتی می گوید "ایاک نعبد و ایاک نستعین" معنی کلام را نداند. نفس همین که بداند در حضور پروردگار متعال است همانطور که در روایت هم آمد این حضور قلب می آورد.

خب اگر این شد انسان نماز را با همه حقوقش بجا می اورد وگرنه مثل عادات می شود مثل اینکه بنا به عادت هر روز مسواک می زنیم این فایده ندارد.

از مرحوم قاضی نقل شده، ایشان گرفتاری های زیادی هم داشت در فقر زندگی می گذراند، شاید نسبت به طلبه های امروز با فقیر بیشتری  زندگی می کرد؛ نقل می کنند که می فرمود وقتی وارد نماز می شوم از همه گرفتاری هایم فارغ می شوم. این عالی است نه اینکه مثل ما که همه گرفتاری ها و افکاری که تابه حال در ذهنمان نیامده هم در نماز از ذهنمان می گذرد! اگر اهل علمیم شبهات علمی اگر اهل...


[ یکشنبه 90/7/3 ] [ 10:29 صبح ] [ علی تبریزی ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 102602