محضر ماه | ||
رهبر معظم انقلاب: «یک خط فاصلی وجود دارد بین جبههی حق و جبههی باطل، جبههی خدا و جبههی شیطان. همیشه همین طور است، الان هم همین طور است. در سطح کشور هم همین طور است، دو جبهه وجود دارد: «جبههی خدا و جبههی شیطان ...»
برای این که حرکت ما در مسیر رضای الهی و خط مستقیم هدایت دچار لغزش نشود یا حداقل کمتر به انحراف بیانجامد ناگزیریم که از یک سری شاخصها پیروی نماییم. این شاخصها نیز اگر زاییدهی فکر ناقص انسانهایی باشد که خود در زندگی روزمره پر از خطا و اشتباهاند به طور حتم در عمل نیز ما را به جایی نخواهند برد. اما اگر تعیین شاخصها بر عهدهی افراد خبرهای قرار بگیرد که خود مصون از خطا در قول و فعل و حتی تفکر هستند، به طور مسلم این شاخصها قادرند ما را تا رسیدن به سرمنزل مقصود یاری رسانند.
امام جعفر صادق(علیهالسلام) در روایت زیر چند شاخص بسیار حیاتی به شیعیان معرفی مینمایند و رهبر فرزانهی انقلاب نیز کلام رییس مکتب را با توضیحات خویش برای ما قابل فهمتر نمودهاند. متن روایت به همراه توضیحات معظم له که در آغاز یکی از جلسات درس خارج فقه بیان گردیده است، به شرح زیر میباشد:
فی الکافی عن الصادق علیه السلام: شیعَتُنا الرُّحَماءُ بینَهم الذینَ إذا خَلَوا ذَکَرُوا الله؛ إنَّ إذا ذِکرُنا ذِکرُ الله و إذا ذکر عَدُوِّنا ذکرُ الشَّیطان. [1]
شیعیان ما این خصوصیات را دارند:
- با یکدیگر باید تراحم داشته باشند. رحم کردن شامل گذشت، اغماض، تلطّف، رأفت و بقیهی چیزها است. ترحم نسبت به یکدیگر داشته باشند.
- ذکر خدا کنند. البته معنایش این نیست که هیچ حرف دیگری نزنند، فقط بنشینند ذکر بگویند، بلکه معنایش این است که در نشستها، در گفتوگوها، در تصمیمها، به یاد خدا باشند.
شاخص شیعیان را این قرار میدهد. یک جمعیتی را میخواهند پرورش دهند، تربیت کنند که اینها در جامعهی اسلامی موتور باشند، مثل یک لکوموتیوی که یک قطار را حرکت میدهد. ائمه(علیهمالسلام) میخواهند یک جماعتی درست کنند که اینها بتوانند با تربیت دینی و فکری و اخلاقیشان جامعهی اسلامی را حرکت بدهند.
یک مصداق اتمّش مربوط به زمان خود آن بزرگواران است که زمان تقیه است، لکن در همهی زمانها، در زمان ما هم همین طور است. اگر بتوانیم ما خودمان را با این آداب متأدب کنیم و با این خلق نکو متخلّق کنیم، خواهیم توانست مثل یک لکوموتیو عمل کنیم. دنیای اسلام را، جامعهی اسلامی را، امت اسلامی را به دنبال خودمان بکشانیم. پس «إذا خلوا ذکرو الله» یکی از این خصوصیات این است که اهل یاد و ذکر خدا باشند.
- بعد میفرماید: «به یاد ما هم باشند، صحبت ما را بکنند، این ذکر الله است؛ چون اینها بندگان خالص و ناب پروردگارند. عبادالله المخلصین، آن چه در مورد این بزرگواران گفته شود، از مقاماتشان، کراماتشان، علمشان و بقیهی خصوصیاتی که در این بزرگواران هست و اغلب منحصر به فرد است، منحصر به همین انوار طیبه است، اینها همهاش آیات الهی است، چون مرآت صفات پروردگارند. راجع به اینها که صحبت کردیم، راجع به خدا صحبت کردیم. این نشان دهندهی جهتگیری است. علاقه به ائمه و محبت به این بزرگواران و ذکر فضایل و مناقب آنها، جهتگیری است. ذکر آنها، ذکر خداست. چون اینها فانی در خدا هستند.»
وقتی ما (اهل بیت) در یک جایی مورد مذاکره قرار بگیریم، دربارهی ما صحبت کنند، خدای متعال ذکر میشود، انفکاکی نیست. آنها همه چیزشان برای خداست، در راه خداست، فانی در وجود اقدس حق متعال است، پس ذکر آنها ذکرالله است. جبهه بندی این است، میفرماید: «دشمن ما وقتی مذاکره میشود، مورد توجه قرار میگیرد، در واقع شیطان مود ذکر و توجه قرار گرفته است.
یک خط فاصلی وجود دارد بین جبهی حق و جبههی باطل، جبههی خدا و جبههی شیطان. همیشه همین طور است، الان هم همین طور است. در سطح کشور هم همین طور است، دو جبهه وجود دارد: «جبههی خدا و جبههی شیطان» آن کسانی که در جبههی خدا قرار دارند، در جهت خدا حرکت میکنند، شدت و ضعف دارد. آن کسانی که در جبههی شیطاناند، در جهت شیطان حرکت میکنند، آن هم شدت و ضعف دارد. بعضیها دانسته، عامداً، عالماً، بعضیها هم ندانسته، بیتوجه. البته هر کدام حکمی دارند. آن که دانسته است، انسان یک طور با او برخورد میکند. آن که اشدّ الخصام و الدّ الخصام است به روش دیگری با او برخورد میکنند. باید جبههبندی مشخصی باشد. این که ما همیشه تأکید میکنیم به مسؤولین، به نخبههای سیاسی، به این، به آن، که نگذارید خط فاصل گم بشود، به خاطر این است. معنایش این نیست که با طرف مقابل دایم بجنگید! نه، گاهی اوقات جنگ نیست، «و قولوا له قولاً لیّنا» [2] خدای متعال به موسی و هارون دربارهی فرعون میفرماید: «با قول لیّن با او برخورد کنید! لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أو یَخشَی» [3] یا حضرت ابراهیم با نمرود مباحثه میکند، استدلال میکند.
معنای دو جبهه این نیست که باید با مشت و لگد، چوب و چاقو همیشه با یکدیگر مواجه بشوند. گاهی با زبان لیّن است، گاهی با ملایمت است، گاهی با مداراست که در روایاتی هست، قبلاً هم بعضی از آن روایات را به مناسبتی خواندیم. [4] لکن جبهه مشخص باشد، معلوم باشد که شما با چه کسی مدارا میکنید، با چه کسی ملاطفت میکنید، با چه کسی استدلال میکنید. نگذارید خط وسط محو شود. [5]
پینوشتها:
1- کتاب الشافی، صفحه 661
2- سورهی طه آیهی 44: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى» ترجمه: و با او سخنى نرم گویید، شاید که پند پذیرد یا بترسد.
3- مطابق این آیهی شریفه گام اول در امر به معروف و نهى از منکر، بیان نرم است. «فقولا له قولاً لیّنا» نکتهی دیگر این است که امیدها در نرمى است و انتظارى از خشونت نمىرود. «قولاً لیّنا لعّله یتذکّر...» دیگر این که شروع تربیت و ارشاد باید از راه گفتوگوى صمیمانه باشد و حتى با سرکشترین افراد نیز باید ابتدا با نرمى و لطافت سخن گفت. در آخر این که هرگز نباید از هدایت دیگران مأیوس شوید. حتی اگر طرف مقابل شما شخصی همچون نمرود باشد! «لعّله یتذکّر...» (برگرفته از تفسیر نور)
4- به چند روایت زیبا و کاربردی در این رابطه در قالب مقالات نصایح یار 14، 15 و 16 اشاره شد که به علاقهمندان توصیه میشود، مراجعه نمایند.
5- روایت یاد شده در تاریخ 10/12/1389 و در ابتدای درس خارج فقه مقام معظم رهبری بیان گردید.
متن کامل مقاله را در آدرس http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=2008 ملاحظه نمایید.
[ شنبه 90/7/23 ] [ 12:44 عصر ] [ علی تبریزی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |