سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محضر ماه

رهبر معظم انقلاب مطابق روال همیشگی شان در ابتدای جلسه درس خارج فقه خود و قبل از آغاز درس، به بیان روایتی از امام باقر(ع) پرداخته و فرمودند: «این بابی است که ایشان (شیخ کلینی صاحب کتاب کافی) باز کردند با عنوان مواعظ رسول الله(ص).»

متن روایت به همراه ترجمه و شرح مختصر رهبر معظم انقلاب:

عن الباقر علیه السلام: «سمعت جابر بن عبد اللّه یقول: إنّ رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم مرّ بنا ذات یوم و نحن فی نادینا «1» و هو على ناقته، و ذلک حین رجع من حجّة الوداع.

می‌فرماید جمع شده بودیم، مشغول گفتگو بودیم و حضرت سوار بر شترشان از کنار ما عبور می‌کردند. و این زمانی بود که حضرت از حجة الوداع باز می‌گشت. مشخص می‌شود که از آخرین سخنان و وصایای حضرت است.

فوقف علینا فسلّم فرددنا علیه السلام، ثم قال: ما لی أرى حبّ الدنیا قد غلب على کثیر من الناس حتى کأنّ الموت فی هذه الدنیا على غیرهم کتب.

این خطاب به ماست. درست درباره ما گفته شده است. حضرت می‌فرماید: چیست که می‌بینم محبت دنیا بر بسیاری مردم غالب شده گویا که مرگ برای آنها نیست و برای دیگران مقرر شده است! (گویی) بنا نیست بمیرند، این جور محبّ دنیا!

و کأنّ الحقّ فی هذه الدنیا على غیرهم وجب، و حتّى کأن لم یسمعوا و یروا من خبر الأموات قبلهم

این حقوقی که مردم و مسلمانها دارند گویا برای این‌ها واجب نشده و بر دیگران واجب شده است! حتی گویا اطلاعی از مرده هایی ندارند که قبلاً وارد دنیای اموات شده اند. گویا خبر ندارند چیزی به نام مرگ هم هست.

سبیلهم سبیل قوم سفر، عمّا قلیل إلیهم راجعون، یبوّءونهم أجداثهم، و یأکلون تراثهم، فیظنّون أنّهم مخلّدون بعدهم، هیهات هیهات، أ ما یتّعظ آخرهم بأوّلهم... (1)

شبیه بیان نهج البلاغه است. گویا خیال می‌کنند مرده ها مسافرانی اند که به زودی بر می‌گردند! مرده ها را در قبرها جا می‌دهند و میراث آنها را می‌خورند و خیال می‌کنند بعد از آنها قرار است تا ابد در دنیا بمانند!

خب حالا ممکن است گفته شود ما مرگ را قبول داریم. بله در ذهنمان قبول داریم ولی در عمل عکس آن عمل می‌کنیم. هزار تا کار می‌توانیم برای نجات خودمان بکنیم، توسل، توکل، دعا، خدمت و... این را باید از بن دندان باور کرد. صِرف باور عقلی و ذهنی کافی نیست.» (2)

دو نکته از حاشیه درس:

- شیوه معظم له بر این است که قبل از آغاز هر جلسه درس به قرائت و شرح موجزی از یک روایت به ترتیب ابواب کتاب الشافی (شرح کوتاهی بر اصول کافی) می‌پردازند. این بار اما رهبر معظم به حرمت نبی مکرم اسلام(ص) سنت شکنی کردند و بعد از روایت قبلی که از صفحه 793 بود 28 صفحه جلوتر رفتند تا شاید به مناسبت این ایام نصایح و مواعظ رسول الله(ص) را بیان بفرمایند.

- بعد از پایان درس فرمودند: «حالا یک رقیب سرسخت برای درس پیدا شده به نام مطالعات سفر؛ با عرض پوزش از دوستان فردا درس تعطیل است.»

این جمله نشان‌گر چند موضوع مهم است. اولاً معظم له چقدر برای درس اهمیت قائلند که باید رقیب سرسختی باشد تا بتواند ایشان را از درس دور کند. این نشان دهنده عمق علاقه آقا به مسائل علمی حتی در این سن و با این مشغله فراوان است. از طرفی مشخص می‌شود که برای سخنان ایراد شده در سفرهایشان چقدر وقت می‌گذارند و مطالعه می‌کنند. جالب اینجاست که حتی برای تعطیلی یک جلسه ای درس نیز از شاگردان عذرخواهی می‌نمایند!

پی‌نوشت:

1-    الشافی فی العقائد و الأخلاق و الأحکام؛ ج‌1، ص: 821. البته روایت فوق ادامه داشت که رهبر معظم انقلاب تنها به قرائت متن عربی آن اکتفا نمودند.

2- جلسه درس تاریخ 17/7/91


[ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/7/18 ] [ 9:34 صبح ] [ علی تبریزی ] [ نظرات () ]

وقتی مهرماه فرا می رسد بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان جوان کمی غمگین می شوند که باید دوباره سر کلاس درس حاضر شوند و در برابر معلم و استاد پاسخگو باشند و ... اما همیشه اینطور نیست. بنده کلاس درسی را سراغ دارم که شاگردانش چند ماه است منتظرند و لحظه شماری می کنند تا دوباره استادشان را زیارت کنند. جالب اینکه بسیاری از شاگردان این کلاس پیر و سالخورده اند و حتی هستند کسانی که بدون کمک دیگران به سختی قادر به راه رفتن هستند ولی شوق دیدار دوباره استاد هوش از سر همه شان برده و پیر و جوان گاهی حدود یک ساعت زودتر یعنی حوالی ساعت 6 - 6:30 صبح در کلاس حاضر می شوند و با قرائت قرآن و مطالعه و مباحثه درسهای گذشته خود را سرگرم می کنند تا استاد حاضر شود. شوق استاد هم در این کلاس کم از شاگردان نیست! استاد ما اگر اغراق نکرده باشم شاید از همه شاگردان هم حتی راغب تر به حضور در کلاس درسش باشد و جالب تر از همه این است که نه استاد حقوقی بابت این درس دادن می گیرد نه شاگردان مدرکی! ولی باز هم هر دو مشتاق کسب علم اند. این انتظار امسال حدود دو ماهی بیشتر از سال های گذشته بود. استاد منظم ما که هر سال در همان هفته اول مهر درس را شروع می نمود امسال به دلیل بیماری با کمی تاخیر در کلاس درسش حاضر شد. البته الحمدلله که روز گذشته انتظار امسال ما نیز به پایان رسید.

آری سخن از درس خارج فقه مقام معظم رهبری است. معظم له در ابتدای جلسه فرمودند: "امسال کمی دیرتر دوستان را زیارت کردیم که علتش هم برای همه روشن است."


[ چهارشنبه 93/8/28 ] [ 10:55 صبح ] [ علی تبریزی ] [ نظرات () ]

 در اولین جلسه درس خارج فقه مقام معظم رهبری مطرح شد

 متأسفانه بعد از انقلاب بعضی مسئولین با منش خود اسراف را به مردم یاد دادند

چقدر سخت گذشت بر ما سه ماه تابستان. نه از گرما و گرانی و این جور چیزها؛ نه، مشکل ما چیز دیگری بود. مشکل ما فراق بود! هرچند شاید تصورش برای هر کسی میسر نباشد. خیلی ها که اصلاً زاویه دیدشان به دنیا و مافیها با امثال بنده متفاوت است. خیلی‌ها هم در شرایط مشابه نیستند و لذت وصال را نچشیده اند که درد فراق را بفهمند!

اگر هر هفته پای کلام آقا و مقتدایت بنشینی و ادای شاگردها را در بیاوری، آن وقت مجبور شوی چند ماه از محبوبت دور باشی حال مرا می فهمی. هرچند که شاگرد باید به استاد بیاید ولی من کجا و استاد کجا، عجب قیاس ناجوری!

حاشیه را کم کنم و بروم سر اصل مطلب؛ بالاخره پس از بیش از سه ماه، روز گذشته درس خارج فقه مقام معظم رهبری آغاز شد و فراق ما هم به اتمام رسید. خودم هم مانده ام که برای دیدار آقا می‌روم درس یا برای کسب علم شاید هم هر دو! همین چند روز پیش بود که به همسرم گفتم دیگر خیلی دلتنگ آقا شده ام، خدا کند زودتر درس شروع شود.

البته یک درس آموزنده از این فراق و وصال گرفتم. ما آقا را تا حدودی شناخته ایم و اینگونه عاشقش شده ایم که برای دیدنش لحظه ها را می شماریم و تاب دوری اش را نداریم. معلوم می شود آن مولایی را که خود آقا هم بی تابش است و حتی در برابر دیدگان همگان برایش اشک می ریزد، خوب که نه، اصلاً نشناخته ایم! که اگر شناخته بودیم باید خیلی زودتر از این حرف ها از دوری اش دق کرده باشیم. ولی دق که نکردیم هیچ، دلتنگ هم نشدیم! آقای ما بویی از آن یار غایب دارد و اینچنین ما را مست خود کرده، ای کاش این تنبه باعث شود امام و مولا و حجت صاحب عصر را هم بیش از گذشته بشناسیم.

حضرت آقا در جلسه اول نکات بسیار جالب و البته تأثر برانگیزی را خصوصاً در قالب شرح حدیث قبل از درس بیان فرمودند که به بخشهایی از آن اشاره می نماییم:

بخش‌هایی از بیانات معظم له در ذیل روایت امام صادق(ع) قبل از آغاز اولین جلسه درس:

«فی الکافی: عن الصادق علیه السّلام: «أدنى الاسراف هراقة فضل الإناء، و ابتذال ثوب المصون، و إلقاء النوى» (1)

این روایت در باب اسراف است و نکته مقابل اسراف که اقتصاد است. اسراف یعنی زیاده روی و از حد معقول تجاوز کردن؛ اقتصاد یعنی میانه روی و روی خط معتدل حرکت کردن. البته معنای اسراف مخصوص مسائل اقتصادی و مالی نیست، برای همه جاست. «ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فى أمرنا» لکن این باب مخصوص اسراف در امور مالی است.

حضرت سه چیز را ذکر می‌کنند که کمترین حدود اسراف است. غذایی که می‌خورید یا آبی که می‌آشامید، دور ریختن آنچه در ظرف باقی می‌ماند. حالا متاسفانه ما شنیدیم که در میهمانیهای بزرگ غذاها را دور می‌ریزند و حتی به خدمتکارها هم نمی‌دهند، اینها باید در جمهوری اسلامی حرام دانسته شود. تذکر هم دادیم ولی باز هم ظاهراً از نهی ما متنبه نشدند!

دوم ثوب مصون یعنی آن لباس مرتب و خوب. شما در منزل یک لباس خوب دارید برای میهمانی. علت اینکه مصون می‌گویند ظاهرا برای این است که در کمد محفوظ است. ابتذال یعنی دم دستی کردن. یکی از مصادیقش دم دستی کردن لباسی است که برای میهمانی و نماز جمعه و... است اینکه با آن کار کنی، بنشینی، بخوابی. این ریزه کاریها و دقتها در تعالیم اهل بیت چقدر اهمیت دارد.

سوم دور انداختن هسته میوه است. بعضی از هسته ها خودش قابل استفاده است مثل هندوانه و خربزه، بعضی هم خودش قابل استفاده نیست مثل خرما لکن برای غرس درخت مفید است.

باید اول یاد بگیریم بعد هم به مردم یاد بدهیم. ما دو سه سال قبل بحث الگوی مصرف را مطرح کردیم. همین طور تابلو زدنددر خیابانها لکن باید کار بشود ولی آن کاری که باید بشود صورت نگرفت. باید فرهنگ سازی شود، فرهنگ سازی هم کار دولت نیست. قبل از انقلاب فرهنگ اسراف رایج بود متاسفانه بعد از انقلاب بعضی مسئولین با منش خود اسراف و تجمل را یاد دادند به مردم. لذا بد شده جامعه ما، مصرف آب غلط، نان غلط، برق چند برابر... باید یاد بگیریم و معتقد بشویم بگوییم و آنقدر تکرار شود که به صورت فرهنگ در بیاید.»

در حاشیه:

- موضوعی که از ابتدای امسال در درس معظم له مورد بحث و بررسی فقهی قرار گرفته است "هجو" است که با توجه به مرتبط بودن این مبحث با فعالیت‌های رسانه ای بسیار حائز اهمیت خواهد بود. رهبر معظم انقلاب در لابلای جلسه به این موضوع اشاره فرمودند: «ما امروز با رسانه های بی قید و بند با سایت‌ها و غیره مواجهیم لذا باید مشخص کنیم کدامش حلال است و کدام حرام.»

- هرچند هنوز بحث آغاز نشده ولی معظم به چند نکته درباره هجو اشاره داشتند از جمله:

- هجو در شعر و امثال آن صورت می‌گیرد. (هرچند در بعضی نثرها هم ممکن است هجو صورت بگیرد)

- شامل عیبی می‌شود که در هجو شونده باشد وگرنه داخل در سایر عناوین محرمات خواهد شد.

- عیوب واقعی هم در هجو با مبالغه فراوان و به صورت غیر مستقیم مطرح می‌شوند.

- بعید نیست که کاریکاتور و فیلم و غیره هم شامل در حکم هجو شوند.

- شعار هم اگر شعر محسوب شود داخل در همین عنوان است.

- یکی از حاضرین در درس سؤالی را درباره متون نوشتاری و نبود هجو در آن پرسیدند که معظم له با لبخند فرمودند: «نمی‌نویسند!؟ نمی‌بینید مقالات را؟ مرتب دارند می نویسند!»

- در لحظات پایانی درس حضرت آقا که گویا از همه شاگردانش مشتاق تر به درس است، فرمود: «دوستان ساعت را نگاه می‌کنند ظاهراً بقیه مبحث باید بماند برای بعد.» (2)

پی نوشت:

1- الشافی فی العقائد و الأخلاق و الأحکام؛ ج‌1، ص: 784

2- جملات نقل شده از معظم له تا حد امکان تغییر نکرده اند ولی احتمال تغییرات جزئی به دلیل سرعت هنگام نوشتن وجود دارد.


[ دوشنبه 91/7/3 ] [ 5:35 عصر ] [ علی تبریزی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 102614