محضر ماه | ||
وقتی مهرماه فرا می رسد بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان جوان کمی غمگین می شوند که باید دوباره سر کلاس درس حاضر شوند و در برابر معلم و استاد پاسخگو باشند و ... اما همیشه اینطور نیست. بنده کلاس درسی را سراغ دارم که شاگردانش چند ماه است منتظرند و لحظه شماری می کنند تا دوباره استادشان را زیارت کنند. جالب اینکه بسیاری از شاگردان این کلاس پیر و سالخورده اند و حتی هستند کسانی که بدون کمک دیگران به سختی قادر به راه رفتن هستند ولی شوق دیدار دوباره استاد هوش از سر همه شان برده و پیر و جوان گاهی حدود یک ساعت زودتر یعنی حوالی ساعت 6 - 6:30 صبح در کلاس حاضر می شوند و با قرائت قرآن و مطالعه و مباحثه درسهای گذشته خود را سرگرم می کنند تا استاد حاضر شود. شوق استاد هم در این کلاس کم از شاگردان نیست! استاد ما اگر اغراق نکرده باشم شاید از همه شاگردان هم حتی راغب تر به حضور در کلاس درسش باشد و جالب تر از همه این است که نه استاد حقوقی بابت این درس دادن می گیرد نه شاگردان مدرکی! ولی باز هم هر دو مشتاق کسب علم اند. این انتظار امسال حدود دو ماهی بیشتر از سال های گذشته بود. استاد منظم ما که هر سال در همان هفته اول مهر درس را شروع می نمود امسال به دلیل بیماری با کمی تاخیر در کلاس درسش حاضر شد. البته الحمدلله که روز گذشته انتظار امسال ما نیز به پایان رسید. این شروع یک حسن دیگر هم داشت؛ شروع درس امسال به معنای سلامتی کامل رهبر رهبر انقلاب بعد از عمل جراحی هم هست و این مساله شکر مضاعفی می طلبد. معظم له در ابتدای جلسه فرمودند: "امسال کمی دیرتر دوستان را زیارت کردیم که علتش هم برای همه روشن است." با توجه به اینکه خیلی موفق به نوشتن متن روایت قرائت شده در درس دیروز نشدم و برای بهره مندی از نصایح گهربار رهبر انقلاب شرح یکی از روایات را که در تاریخ 19/7/89 بیان شده در زیر می آورم: عن الصادق علیه السلام: «یا شیعة آل محمد! إعلموا أنّه لیس منّا من لم یملک نفسه عند غضبه و من لم یُحسن صُحبَة مَن صَحِبَه و مُخالقَةَ مَن خالَقَه و مُرافَقَةَ مَن رافقه و مجاورة من جاوره و ممالحة من مالحه. یا شیعة آل محمد! إتّقوا الله ما استطعتم و لا حول و لا قوّة إلّا بالله». وقتی بخواهند اهتمام به یک مطلب را در ذهن مخاطب منعکس کنند چنین تعبیراتی را به کار میبرند: «از ما نیست» معنایش این نیست که شیعه یا مسلم نیست؛ یعنی جزو مجموعهی ما محسوب نمیشود، کسی که این خصوصیات را ندارد. اولین خصوصیت اینکه در هنگام غضب، مالک نفس خود نیست. گاهی انسان خشمگین است، نسبت به کسی که مستحق اهانت نیست، جمله اهانت آمیزی را بر زبان جاری میکند یا یک حرکت یدی انجام میدهد، میزند، حمله میکند. در حال غیر غضب عقل انسان به کمک میآید. وقتی انسان عصبانی شد، تیغ عقل کند میشود، غضب و شهوت این طورند. دوم این است که باید انسان همراهی و مصاحبت کسانی را که با او مصاحب هستند به نیکویی و زیبایی انجام بدهد، هم صحبت خوبی باشد، همسفر و همکار خوبی باشد. این خوب بودن مصداقهای عرفی و شرعی دارد. آن کسی که با شما مخالفت میکند، یعنی با اخلاق خوب برخورد میکند، تواضع میکند، انسان بایستی مخالقت کند. همچنین رفاقت با آن کسی که با انسان طرح رفاقت میریزد. کسی که همسایهی انسان است، که عرض کردیم جوار در محل زندگی، در محل کار، همه اینها را شامل میشود. ممالحه را مرحوم فیض میفرمایند: المؤاکله، هم نمک شدن مثلاً، کسی که با انسان هم غذا میشود، هم نمک میشود. پس آن کسی که این خصوصیات را رعایت نکند، معاشرت او، معاشرت خوبی نباشد، اخلاق نیکویی نباشد با مجاورین و با معاشرین و با هم صحبتان، او از ما نیست. این طور افراد را تربیت میکنند. فرض کنید در این کشور شیعه، مردم به طور غالب، نمی گوییم صد در صد، اگر با یکدیگر رفتارشان، رفتار نیکی باشد، ببینید چه تأثیری میگذارد در ترویج این مکتب و این فکر، چقدر جذاب است برای دیگران که نگاه کنند ببینند چه مردمی هستند، سالماند، نجیبند. البته این رفتار خوب، کند ذهن شدن و نشناختن آدمها نیست. کسانی را از این قبیل دیدیم که مردمان تیزهوشی هم بودند، آدمها را میشناختند، معاشرین را میشناختند، رتبه هر کسی در دل آنها به جای خود محفوظ بود، اما رفتارشان با همه رفتار نیکویی بود. هر کسی در هر رتبهای، هر حدی با اینها مواجه میشد احساس خشنودی میکرد، احساس آرامش میکرد. این است که جذاب است. دنبالهی این توصیهها امر به تقوا، شاید اشاره به این معنا دارد که از جمله مصادیق تقوا همینهاست. تقوای الهی را در نظر داشتن، مراقب رفتار خود بودن، یکی از مصادیقش هم همین هاست. [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 93/8/29 ] [ 11:2 صبح ] [ علی تبریزی ]
[ نظرات () ]
سکوت انس بن مالک و خواص زمان ما! در چندین مورد حضرت علی (ع) به مناسبتهای گوناگون اطرافیانش را به یاد وقایع غدیر خم انداخت و آنها را بر حقانیت سخنانش سوگند داد. علامه امینی به چند مورد اشاره نموده و آنها را شرح داده است از جمله: سوگند دادن در روزگار عثمان بن عفان، در روز رحبه، در جنگ جمل، حدیث رکبان در کوفه، در جنگ صفین و... کسانی هم بودند که به واسطه پنهان کردن حدیث غدیر به نفرین علی(ع) مبتلا شدند. برخی از این قرارند: ابو حمزه انس بن مالک، براء بن عازب انصاری، جریر بن عبدالله بجلی، یزید بن ودیعه و عبدالرحمن بن مدلج. رهبر معظم انقلاب نیز یکسال بعد از وقایع فتنه سال 88 در یکی از جلسات درس که بحث درباره سند روایتی بود که انس بن مالک از رسول اکرم(ص) نقل کرده بود، فرمودند: «هرچند دلالت حدیث خوب است اما سندش بسیار ضعیف است. چون همه افرادی که در سلسله سند تا انس بن مالک هستند، مجهولند. خود انس بن مالک هم محل کلام است. (یعنی درباره اش حرف و اختلاف نظر است) پس از واقعه غدیر عدهای خود را به فراموشی زده یا واقعه را فراموش کرده بودند لذا شهادت بر صحت این واقعه تاریخی گرفته میشد. گویا حضرت امیر (ع) از انس نیز میخواهند درباره غدیر شهادت دهد ولی او سکوت کرد؛ مثل برخی آقایان که بعضی جاها سکوت اختیار میکنند! انس هم گویا خود را به فراموشی زده بود! (این جمله آقا با لبخند ایشان و حاضران همراه شد)» معظم له سپس به ماجرای مبتلا شدن انس به بیماری لاعلاج را نیز ذکر کرده و مهر تاییدی بر این واقعه زدند. ضمن اینکه کنایه ایشان به قدرناشناسی برخی بود که در ایام فتنه با سکوت خود دشمن را یاری نمودند. [ یادداشت ثابت - سه شنبه 91/8/10 ] [ 1:7 عصر ] [ علی تبریزی ]
[ نظرات () ]
بنده قبل از انقلاب در باغی همراه عدهای از آقایان از جمله شهید مطهری و مرحوم طالقانی بودم. وضو میگرفتم و در حین وضو شیر آب را میبستم. چند تا از آقایون گفتند چرا شیر را میبندی؟...
مقام معظم رهبری در یکی از جلسات پایانی درس خارج فقه خود در سال گذشته به بیان خاطره زیبا و آموزنده ای درباره اسراف پرداختند. معظم له در ذیل روایتی از امام صادق(ع) درباره میانهروی و اسراف فرمودند: «مصداق این اسراف –که در روایت ذکر شد- چیست؟ آنچه در درجه اول مورد توجه است، امور اقتصادی و معیشت است.» رهبر انقلاب در توضیح فرازی از روایت درباره دور نریختن باقی مانده آب فرمودند: «حتی آب که میخورید ته لیوان را دور نریزید. بنده قبل از انقلاب در باغی همراه عدهای از آقایان از جمله شهید مطهری و مرحوم طالقانی بودم. وضو میگرفتم و در حین وضو شیر آب را میبستم. چند تا از آقایون گفتند چرا شیر را میبندی؟ گفتم: اسراف است.گفتند: نه میرود داخل رودخانه. گفتم: از رودخانه تا شیر، آب مفتکی میآید!؟ بندههای خدا ماندند. حتی زیادی آب را هم که میخورید میفرمایند دور نریزید.» معظمله در ادامه فرمودند: حالا این میانه روی در همه امور هست، سیاسی، حکومتی، اجتماعی. میانه کجاست؟ هر کسی در آنجایی که ایستاده ادعای میانه میکند! یک نفر طرف تفریط ایستاده ولی آن را میانه میداند، یک نفر هم طرف افراط! حالا این روایت را بعضی آقایان آزاداندیش ببینند (که) میگویند هسته را دور نریزیم!؟ در مسائل سیاسی مثلاً فرض بفرمایید ایستادگی بر اصول افراط است یا افراط نیست؟ قرآن میفرماید: «أشدّاء علی الکفّار» خب اگر با یک معیار نگاه کنیم این افراط است. ولی اگر ملاک خود آیه باشد افراط نیست. اگر میخواهیم از انفعال در مسائلی که برای ما مهم است خارج شویم باید اول میانه را بشناسیم بعد روی آن پافشاری کنیم.(1) پینوشت: 1- جلسه تاریخ 9/3/91 [ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/8/9 ] [ 1:12 عصر ] [ علی تبریزی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |