سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محضر ماه
رهبر معظم انقلاب: «یک خط فاصلی وجود دارد بین جبهه‏ی حق و جبهه‏ی باطل، جبهه‏ی خدا و جبهه‏ی شیطان. همیشه همین طور است، الان هم همین طور است. در سطح کشور هم همین طور است، دو جبهه وجود دارد: «جبهه‏ی خدا و جبهه‏ی شیطان ...»
 برای این که حرکت ما در مسیر رضای الهی و خط مستقیم هدایت دچار لغزش نشود یا حداقل کمتر به انحراف بیانجامد ناگزیریم که از یک سری شاخصها پیروی نماییم. این شاخصها نیز اگر زاییدهی فکر ناقص انسانهایی باشد که خود در زندگی روزمره پر از خطا و اشتباهاند به طور حتم در عمل نیز ما را به جایی نخواهند برد. اما اگر تعیین شاخصها بر عهدهی افراد خبرهای قرار بگیرد که خود مصون از خطا در قول و فعل و حتی تفکر هستند، به طور مسلم این شاخصها قادرند ما را تا رسیدن به سرمنزل مقصود یاری رسانند.
امام جعفر صادق(علیهالسلام) در روایت زیر چند شاخص بسیار حیاتی به شیعیان معرفی مینمایند و رهبر فرزانهی انقلاب نیز کلام رییس مکتب را با توضیحات خویش برای ما قابل فهمتر نمودهاند. متن روایت به همراه توضیحات معظم له که در آغاز یکی از جلسات درس خارج فقه بیان گردیده است، به شرح زیر میباشد:
فی الکافی عن الصادق علیه السلام: شیعَتُنا الرُّحَماءُ بینَهم الذینَ إذا خَلَوا ذَکَرُوا الله؛ إنَّ إذا ذِکرُنا ذِکرُ الله و إذا ذکر عَدُوِّنا ذکرُ الشَّیطان. [1]
شیعیان ما این خصوصیات را دارند:
- با یکدیگر باید تراحم داشته باشند. رحم کردن شامل گذشت، اغماض، تلطّف، رأفت و بقیهی چیزها است. ترحم نسبت به یکدیگر داشته باشند.
- ذکر خدا کنند. البته معنایش این نیست که هیچ حرف دیگری نزنند، فقط بنشینند ذکر بگویند، بلکه معنایش این است که در نشستها، در گفتوگوها، در تصمیمها، به یاد خدا باشند. 
شاخص شیعیان را این قرار میدهد. یک جمعیتی را میخواهند پرورش دهند، تربیت کنند که اینها در جامعهی اسلامی موتور باشند، مثل یک لکوموتیوی که یک قطار را حرکت میدهد. ائمه(علیهمالسلام) میخواهند یک جماعتی درست کنند که اینها بتوانند با تربیت دینی و فکری و اخلاقیشان جامعه‌‌ی اسلامی را حرکت بدهند. 
یک مصداق اتمّش مربوط به زمان خود آن بزرگواران است که زمان تقیه است، لکن در همهی زمانها، در زمان ما هم همین طور است. اگر بتوانیم ما خودمان را با این آداب متأدب کنیم و با این خلق نکو متخلّق کنیم، خواهیم توانست مثل یک لکوموتیو عمل کنیم. دنیای اسلام را، جامعهی اسلامی را، امت اسلامی را به دنبال خودمان بکشانیم. پس «إذا خلوا ذکرو الله» یکی از این خصوصیات این است که اهل یاد و ذکر خدا باشند.
 - بعد میفرماید: «به یاد ما هم باشند، صحبت ما را بکنند، این ذکر الله است؛ چون اینها بندگان خالص و ناب پروردگارند. عبادالله المخلصین، آن چه در مورد این بزرگواران گفته شود، از مقاماتشان، کراماتشان، علمشان و بقیهی خصوصیاتی که در این بزرگواران هست و اغلب منحصر به فرد است، منحصر به همین انوار طیبه است، اینها همهاش آیات الهی است، چون مرآت صفات پروردگارند. راجع به اینها که صحبت کردیم، راجع به خدا صحبت کردیم. این نشان دهندهی جهتگیری است. علاقه به ائمه و محبت به این بزرگواران و ذکر فضایل و مناقب آنها، جهتگیری است. ذکر آنها، ذکر خداست. چون اینها فانی در خدا هستند.»
وقتی ما (اهل بیت) در یک جایی مورد مذاکره قرار بگیریم، دربارهی ما صحبت کنند، خدای متعال ذکر میشود، انفکاکی نیست. آنها همه چیزشان برای خداست، در راه خداست، فانی در وجود اقدس حق متعال است، پس ذکر آنها ذکرالله است. جبهه بندی این است، میفرماید: «دشمن ما وقتی مذاکره میشود، مورد توجه قرار میگیرد، در واقع شیطان مود ذکر و توجه قرار گرفته است. 
یک خط فاصلی وجود دارد بین جبهی حق و جبههی باطل، جبههی خدا و جبههی شیطان. همیشه همین طور است، الان هم همین طور است. در سطح کشور هم همین طور است، دو جبهه وجود دارد: «جبههی خدا و جبههی شیطان» آن کسانی که در جبههی خدا قرار دارند، در جهت خدا حرکت میکنند، شدت و ضعف دارد. آن کسانی که در جبههی شیطاناند، در جهت شیطان حرکت میکنند، آن هم شدت و ضعف دارد. بعضیها دانسته، عامداً، عالماً، بعضیها هم ندانسته، بیتوجه. البته هر کدام حکمی دارند. آن که دانسته است، انسان یک طور با او برخورد میکند. آن که اشدّ الخصام و الدّ الخصام است به روش دیگری با او برخورد میکنند. باید جبههبندی مشخصی باشد. این که ما همیشه تأکید میکنیم به مسؤولین، به نخبههای سیاسی، به این، به آن، که نگذارید خط فاصل گم بشود، به خاطر این است. معنایش این نیست که با طرف مقابل دایم بجنگید! نه، گاهی اوقات جنگ نیست، «و قولوا له قولاً لیّنا» [2] خدای متعال به موسی و هارون دربارهی فرعون میفرماید: «با قول لیّن با او برخورد کنید! لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أو یَخشَی» [3] یا حضرت ابراهیم با نمرود مباحثه میکند، استدلال میکند
معنای دو جبهه این نیست که باید با مشت و لگد، چوب و چاقو همیشه با یکدیگر مواجه بشوند. گاهی با زبان لیّن است، گاهی با ملایمت است، گاهی با مداراست که در روایاتی هست، قبلاً هم بعضی از آن روایات را به مناسبتی خواندیم. [4] لکن جبهه مشخص باشد، معلوم باشد که شما با چه کسی مدارا میکنید، با چه کسی ملاطفت میکنید، با چه کسی استدلال میکنید. نگذارید خط وسط محو شود. [5]
 پینوشتها:
 1- کتاب الشافی، صفحه 661
 2- سورهی طه آیهی 44: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى» ترجمه: و با او سخنى نرم گویید، شاید که پند پذیرد یا بترسد.
 3- مطابق این آیهی شریفه گام اول در امر به معروف و نهى از منکر، بیان نرم است. «فقولا له قولاً لیّنا» نکتهی دیگر این است که امیدها در نرمى است و انتظارى از خشونت نمى‏رود. «قولاً لیّنا لعّله یتذکّر...» دیگر این که شروع تربیت و ارشاد باید از راه گفتوگوى صمیمانه باشد و حتى با سرکش‏ترین افراد نیز باید ابتدا با نرمى و لطافت سخن گفت. در آخر این که هرگز نباید از هدایت دیگران مأیوس شوید. حتی اگر طرف مقابل شما شخصی همچون نمرود باشد! «لعّله یتذکّر...» (برگرفته از تفسیر نور)
 4- به چند روایت زیبا و کاربردی در این رابطه در قالب مقالات نصایح یار 14، 15 و 16 اشاره شد که به علاقهمندان توصیه میشود، مراجعه نمایند.
 5- روایت یاد شده در تاریخ 10/12/1389 و در ابتدای درس خارج فقه مقام معظم رهبری بیان گردید.
متن کامل مقاله را در آدرس http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=2008 ملاحظه نمایید.

[ شنبه 90/7/23 ] [ 12:44 عصر ] [ علی تبریزی ] [ نظرات () ]
مقام معظم رهبری: «شکنجه‌ی بردگان را تاریخ ثبت کرده، اگر از کار کوتاهی می‏کردند، ارباب حق داشت هر نوع بلایی سر این‌ها بیاورد...این‌ها در تاریخ این دوره‌ی اخیر آمریکا ثبت شده است. مدعیان حقوق بشر الآن اگر دستشان برسد، با مردم همین کارها را می‌کنند!»
 
 گاهی اوقات یک برش کوتاه از زندگی و رفتار بزرگان به قدری پر اهمیت و درس آموز است که میتوانیم با تأمل روی آن برای تمام عمر برنامهی زندگی دریافت کنیم. روایت ذیل را مقام معظم رهبری قبل از آغاز یکی از جلسات درس خارج فقه مطرح کرده و توضیحات موجز و بسیار مفیدی نیز دربارهی مقایسهی حقوق بشر اسلامی و غربی در ذیل حدیث بیان نمودند. متن حدیث به همراه توضیحات معظم له:
«فی الکافی عن الصادق علیه السلام: بعث غلاماً له فی حاجة، فأبطأ فخرج على أثره فوجده نائماً. فجلس علی رأسه یربّحه حتّى انتبه قال له: یا فلان، والله ما ذلک لک، تنام اللیل و النهار، لک اللیل و لنا منک النهار. (1) حضرت خدمتکارش را دنبال یک کاری فرستادند، خیلی طول داد و نیامد. حضرت دنبالش رفتند تا ببینند چرا معطل کرد. دیدند رفته خوابیده!
معمولاً بنده و شما اگر به یک چنین وضعیتی برخورد کنیم، عصبانی میشویم،داد میکشیم مرد حسابی این چه کاری است؟ با او اوقات تلخی میکنیم. حضرت چه کار کردند؟ حضرت بالای سر این غلام نشستند، بنا کردند او را باد زدن، هوا گرم بوده. همین طور باد زدند، او هم لابد خوابش عمیقتر شد، خنک شد و راحت. حضرت همین طور ادامه دادند تا از خواب بیدار شد. وقتی بیدار شد، حضرت با محبت به او فرمودند: درست نیست که تو این طور باشی، هم شب بخوابی هم روز بخوابی، کارمان نمیگذرد. شب را بخواب! روزت هم مال ما، برای ما خدمتکاری کن!
برخورد بزرگوارانهی یک انسان برجسته و ممتاز این است. در مورد خدمتکار، آن هم نه خدمتکار معمولی، غلام، یعنی عبد زر خرید که در آن وقت معمول بوده کسانی به خودشان حق میدادند آنها را به قتل برسانند. البته در کشورهای اسلامی کمتر بوده، لکن در کشورهای مسیحی و اروپایی تا همین قرنهای اخیر که نظام بردگی رایج بود، صاحبان برده به خودشان حق میدادند که اینها را بزنند، بکشند، هیچ قانونی هم وجود نداشت که مانع بشود. البته در کشورهای اسلامی به این شدت نبوده، یعنی ما کمتر دیدیم در تاریخ که مسلمانان با غلام و کنیزها آن رفتاری را بکنند که برده داران غربی و اروپایی در طول زمان میکردند و در تاریخ ثبت شده، لکن اینها هم ظلم میکردند،کتک میزدند، به کارهای سخت وادار میکردند. در یک چنین فضایی با یک چنین فرهنگی، امام صادق(علیهالسلام) اینگونه برخورد میکند.
این مطلبی که راجع به غربیها گفتیم شاید بعضیها تعجب کنند. این مربوط به خیلی قدیم نیست، تا اواخر قرن نوزدهم که در آمریکا برده داری وجود داشته، شکنجهی بردگان را تاریخ ثبت کرده و نشان میدهد که بردهها در آمریکا به خصوص در قسمت جنوبی و شرقی آمریکا، ایالات جنوب شرقی که آنجا سیاهپوست زیاد است این سیاهپوستها غلام بودند. اینها را از آفریقا گرفته بودند، آورده بودند در واقع صید کرده بودند نه اینک بخرند، زن، بچه، به شکل برده به کار گماشته بودند. اینها اگر چنانچه از کار کوتاهی کردند، ارباب حق داشت هر نوع بلایی سر اینها بیاورد. با شکنجه میکشتند، نه شکنجه معمولی که با یک ضربه شمشیر بکشند، نه، زیر شلاق این قدر میزدند تا بمیرد. اینها در تاریخ این دورهی اخیر آمریکا ثبت شده است. همین مدعیان حقوق بشر الآن هم اگر دستشان برسد، با مردم همین کارها را میکنند!» (2)
  پینوشتها:
 1- کتاب الشافی، صفحهی 556
 2- روایت یاد شده قبل از آغاز درس خارج فقه مقام معظم رهبری در تاریخ 25/1/88 بیان گردید.
متن کامل این مقاله با توضیحات حقیر در آدرس http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=1933 موجود است.

[ چهارشنبه 90/7/13 ] [ 2:20 عصر ] [ علی تبریزی ] [ نظرات () ]
مقام معظم رهبری:«معنای مداراةالنّاس این است‏که؛ در معاشرت‌های متعارف زندگی، انسان با افراد با مدارا رفتار کند. این مدارا گاهی به معنای اخلاق‏خوش و زبان‏نرم است، ‌گاهی به معنای اغماض از بعضی بدی‌هایی است که از او سر می‌زند...» گروه فرهنگی-اجتماعی برهان/علی تبریزی؛ «فَبِما رحمة مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم و لو کُنتُ فظّاً غَلِیظَ القَلب لَانفضُّوا مِن حَولِک»
 
«ترجمه: پس به سبب رحمتی از جانب خدا، با خلق مهربانی و خوشخویی میکردی و اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از گِرد تو پراکنده میشدند.» (1)
 
در جملهی نخستین از این آیه، مهربانی و نرمی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را مستند به رحمت خدا میکند که چون خداوند نسبت به بندگان، مهربان است تو را دربارهی آنان اینگونه نرم و مهربان قرار داده است و در جملهی دوم تصریح میکند که اگر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، انسانی تندخو، خشن و سنگدل بود، مردم از اطرافش پراکنده میشدند و مفهومش این است که ای پیامبر! اگر میبینی مردم از هر سو به تو روی آورده و پروانهوار گرد شمع وجود پاک و نورانی تو میگردند برای آن است که تو درست نقطهی مقابل این صفاتی؛ دلرحم و مهربان هستی، با مردم نرمی و مدارا میکنی و در روابط اجتماعی، خشونت، غلظت و تندی نداری.
 
با نگاهی اجمالی به سیرهی نبی مکرم اسلام و اهل بیت(علیهمالسلام) در مییابیم که پیشوایان شیعه حتی برای یک لحظه هم در دوران زندگی، غلظت، تندی و خشونت بیمورد نداشتهاند و رفتارشان بر پایهی مدارا با مردم اعم از مسلمان و غیر مسلمان بوده است تا جایی که حتی به عیادت دشمنانشان نیز میرفتند. (2)
 
در چند نوشتار گذشته به چند روایت در موضوع بحث ارتباطات اجتماعی در اسلام که توسط مقام معظم رهبری مطرح شده و با توضیح معظم له همراه بود، پرداختیم. در این نوشتار نیز به شرح روایت کوتاهی از نبی مکرم اسلام توسط رهبر معظم انقلاب میپردازیم که در ابتدای یکی از جلسات درس خارج فقه خود مطرح نمودند و در پایان به چند نکتهی مورد اشارهی رهبر انقلاب، اشاره مینماییم:
 
فی الکافی عن النبی صلی الله علیه و آله: ثلاثٌ مَن لم تکُن فیه لم یتمَّ لهم عمل؛ وَرَعٌ یَحجُزه عن المَعاصی الله، و خلقٌ (یا خُلٌقً) یُداری بِهِ الناس، و حلمٌ یردُّ بِهِ جهل ُ الجاهل (یا یَرُدّ به جهلَ الجاهل). (3)
 
سه خصلت است که اگر در کسی نباشد، کار او کامل نخواهد شد یا کار کامل و تمامی از او سر نخواهد زد. یعنی شرط کمال اعمال نیک و حسنات انسان در زندگی، وجود این سه خصلت است، مجموعهی این سه خصلت موجب میشود که فعالیّت انسان، عمل انسان در طول زندگی، یک عمل کامل و تام باشد.
 
1- ورع داشته باشد، که این ورع موجب میشود انسان از معاصی الهی دوری کند. ورع حاجز و مانع میشود از ارتکاب معصیّت. این شرط اول است.
 
2- اخلاقی داشته باشد که با مردم به وسیلهی این اخلاق مدارا کند. مدارا کردن یعنی ملاطفت کردن، رفتار ملاطفت آمیز با مردم داشتن. آن طرف این رفتار ملاطفت آمیز هم لازم نیست مؤمن باشد، شرطش ایمان نیست، ناس است. با مردم اعم از مؤمن و غیر مؤمن، اعم از آن کسی که انسان او را لحاظ اعمال و رفتار میپسندد یا نمیپسندد، با همه مدارا کند. این مدارا منافات با امر به معروف و نهی از منکر ندارد. امر به معروف، مخصوص آدمهای بد نیست که انسان آنها را امر به معروف یا نهی از منکر کند، مربوط به همه است. بنابراین، مداراة الناس یک جنبهی دیگر است، غیر از جنبهی امر به معروف و نهی از منکر و غیر از جنبهی تکبر با متکبر یا عدم انظلام در مقابل ظالم. اینها با هم منافاتی ندارند. هر کدام یک مقولهای است. معنای مداراة الناس این است که در معاشرتهای متعارف زندگی، انسان با افراد با مدارا رفتار کند. این مدارا گاهی به معنای اخلاق خوش و زبان نرم است، گاهی به معنای اغماض از بعضی بدیهایی است که از او سر میزند، مثلاًعملی را شما نمیپسندی از برادر دینی شما آن عمل یا آن مشی و رفتار ظاهر میشود. دو گونه میشود برخورد کرد: 1- برخورد خشن و تند؛ 2- برخورد ملاطفت آمیز. به دومی توصیه شده است، مدارا با آحاد مردم.
 
(سومین خصلتی که رسول گرامی اسلام فرمودند) حلم به معنای ظرفیّت و بردباری است. انسان روحاً دارای این ظرفیّت باشد که اگر بدی ای را دید از جا در نرود. حلم در مورد شادمانیها هم میآید. (4) انسان یک چیزی که مایهی خوشبختی و خوشحالی اوست، اگر برای او پیش آمد از جا در نرود، حلم به این معناست. (5)
 
برخلاف تبلیغات دشمنان اسلام و رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) که میکوشند از آن حضرت و دین اسلام چهرهای خشن معرفی کنند، یکی از مهمترین فضایل آن حضرت، اتصاف او به «رحمت» است. یکى از امتیازات اسلام بر سایر ادیان و مکاتب این است که به محبّت و همبستگى بین انسانها اهمیّت زیادى داده و سعى نموده تا بین آنان رابطهی عاطفى قوى برقرار کند و زندگى و برخورد آنها همراه با مهر و عطوفت متقابل باشد. شاید یکى از حکمتهاى مهمى که همهی انسانها از یک پدر و مادر متولد شده‏اند همین باشد که انسانها نسبت به همدیگر احساس یگانگى، خویشاوندى و برادرى نمایند.
 
مقام معظم رهبری: «انسان باید روحاً دارای این ظرفیّت باشد که اگر بدی ای را دید از جا در نرود. حلم در مورد شادمانی‌ها هم می‌آید. انسان اگر یک چیزی که مایه‌ی خوشبختی و خوشحالی اوست،‌ برای او پیش آمد از جا در نرود، حلم به این معناست.»
 
وقتى در دستورات و قوانین اسلام دقت کنیم مشاهده می‏کنیم آنچه که وجودش سبب ازدیاد محبّت و علاقه بین اقشار مختلف مردم بوده و هست، اسلام آن را به صورت واجب یا مستحب سفارش کرده و در مورد آن تأکید نموده است، مانند: «برخورد خوب با انسانها، نیکى به پدر و مادر، نیکى به فرزندان، برآوردن نیازهاى مردم و یارى آنها، معاشرت خوب با همسایگان، ضعیفان، بى‏سرپرستان، یتیمان و ...» که نمونه‏اى از آنها را در نوشتارهای گذشته آوردهایم و آنچه را که موجب جدایى و از بین رفتن علاقه و ایجاد کینه و بدبینى مى‏شود، نهى کرده و مردم را از نزدیک شدن به آنها به شدت برحذر داشته است مانند: «تهمت، غیبت، دروغگویى، سخن چینى، نفاق و ...»
 
رسول مکرم اسلام در این نبوی ارزشمند سه خصلت را برای انسانها بر میشمرند که اگر در کسی نباشد عمل آن انسان در طول زندگی عمل تام و کاملی نخواهد بود و به قول عامیانه یک جای کار او همیشه میلنگد! توجه به این نکات راه را برای ما روشن خواهد کرد و حجت را بر ما تمام؛ اول ورع است یعنی تا انسان به مرتبهی دوری از معاصی نرسد و این ملکه در ذهن و رفتار او غالب نشود، نباید انتظار داشته باشد که با اعمال نیک مثل نماز، روزه، حج، صدقات و ... به مراتب بالایی دست پیدا کند چراکه همهی این اعمال شرط اثربخشی تامّش این است که ورع در وجود انسان نهادینه شده باشد.
 
دومین نکتهی مورد اشاره در این روایت، اخلاقی است که به وسیلهی آن با مردم مدارا کند. این همان نکتهای است که در روایات گذشته هم اشاره شد و رهبر معظم انقلاب نیز تأکید فراوانی روی آن داشتند: «مدارا با مردم»، معظم له به سه نکتهی قابل تأمل در این بخش از روایت اشاره نمودند که توجه به آنها ما را در بهبود روابط اجتماعی و رسیدن به جامعهی ایده آل مدّ نظر نبی مکرم اسلام، یاری میرساند.
 
نکتهی اول: «آن طرف این رفتار ملاطفت آمیز هم لازم نیست مؤمن باشد، شرطش ایمان نیست، ناس است. با مردم اعم از مؤمن و غیر مؤمن»
 
در نوشتار قبلی نیز به مضمون مشابهی اشاره شد و رهبر معظم انقلاب فرمودند که نباید افراد را به صرف هم عقیده نبودن طرد کرد و این جزو تعالیم شرع نیست. بسیار اهمیّت دارد که ما به مرتبهای از اخلاق برسیم که در معاشرتهایمان با همهی انسانها اعم از مؤمن و غیرمؤمن یکسان برخورد نماییم. گاهی حتی بر اثر دریافت نادرست مفاهیم دینی افرادی رفتار تبعیض آمیز، برخورد زننده و خشن و غیر ملاطفت آمیز را وظیفه و رفتار حسنه میپندارند. نمونههای آن در رفتار مسلمانان با اطرافیانشان گاهی مشاهده میشود.
 
نکتهی دوم: «اعم از آن کسی که انسان او را از لحاظ اعمال و رفتار میپسندد یا نمیپسندد. با همه مدارا کند.»
 
گاهی ما تصور میکنیم که حالا لازم نیست با همه ملاطفت و مهربانی داشته باشیم. اگر بر فرض رفتار شخصی را بنا به دلایلی نمیپسندیم با او کاری هم نداشته باشیم لذا وظایفمان را در قبال او فراموش میکنیم. اگر جایی خطایی از او دیدیم امر به معروف و نهی از منکر را کنار میگذاریم یا حقوق همسایگی یا همکاری را در قبال او ادا نمینماییم و ... حال آن که نه تنها باید این حقوق را در برابر همهی آحاد افراد جامعه به جا آوریم بلکه باید رفتارمان با همه همراه با ملاطفت، محبت، مهربانی و خیرخواهی باشد.
 
بسیار اهمیّت دارد که ما به مرتبهای از اخلاق برسیم که در معاشرتهایمان با همهی انسانها اعم از مؤمن و غیرمؤمن یکسان برخورد نماییم. گاهی حتی بر اثر دریافت نادرست مفاهیم دینی، افرادی رفتار تبعیض آمیز، برخورد زننده و خشن و غیر ملاطفت آمیز را وظیفه و رفتار حسنه میپندارند.
 
نکته‏ی سوم و چهارم: «این مدارا منافات با امر به معروف و نهی از منکر ندارد. امر به معروف، مخصوص آدمهای بد نیست ... مربوط به همه است. بنابراین، مداراة الناس یک جنبهی دیگر است.»
 
در حقیقت دو نکته در این کلام رهبر معظم انقلاب نهفته است: اول اینکه مدارا منافات با امر به معروف ندارد. در نوشتار گذشته نیز اشاره داشتیم به این بیان رهبر انقلاب که مدارا با مردم نباید انسان را از سایر وظایف غافل کند بلکه مدارا و امر به معروف در عرض یکدیگر و هر کدام در جای خود لازم است. نباید مسایل را با هم مخلوط کرد. مدارا یک امر کلی است لیکن در مواردی استثنا هم میشود. به عنوان مثال در مقابل متکبر باید تکبر ورزید (6) یا در برابر ظالم نباید انظلام به خرج داد. (7)
 
نکتهی دیگر این بخش از کلام معظم له این است که باید توجه داشته باشیم بر خلاف آنچه اغلب میپندارند، امر به معروف و نهی از منکر مخصوص قشر خاصی از مردم یا به عبارت دیگر مخصوص انسانهای بد نیست. بلکه این تقسیمبندی از اساس غلط است زیرا به جز عدهی قلیلی از انسانها در طول تاریخ، بد به معنای تام و تمام و خوب به معنای کامل وجود ندارد. لذا این نوع تقسیمبندی صحیح نیست و وظیفهی مؤمن این است که خطا و لغزش را در هر کجا و از هر شخصی مشاهده نمود تذکر دهد و در راه اصلاحش همت گمارد نه اینکه امر به معروف و نهی از منکر را مخصوص عدهای خاص بدانیم و خودمان را مبرا و مصون از اشتباه به حساب آوریم. با این طرز فکر بسیاری از کدورتها در جامعه از بین خواهد رفت و چهرهی زیبایی از دین به نمایش گذاشته خواهد شد.
 
سومین خصلتی که در روایت نبوی به آن توصیه شده «حلم» است. «انسان روحاً دارای این ظرفیّت باشد که اگر بدی ای را دید از جا در نرود.» در واقع داشتن ظرفیّت روحی برای تحمل بدیهای دیگران یکی از مصادیق مدارا با مردم است. هر چند حلم، مصادیق دیگری نیز دارد. اغماض و چشم پوشی در برابر خطای دیگران در کنار داشتن ظرفیّت روحی حلم باعث ایجاد جوّی عاری از درگیریهای بیهوده، بدگویی، کینه و بغض خواهد شد. پایههای ایجاد جامعهی اسلامی به معنای واقعی کلمه همین نکات ریز اخلاقی است که رهبر معظم انقلاب نیز به بهانههای مختلف به آن تأکید دارند ولی ما غالباً در نظریّات به دنبال آن میگردیم.
 
 
پینوشتها:
 
1- آل‏عمران، آیهی 159
 
2- برخى بر این باورند که اندیشهی مدارا نخستین بار در جریان رنسانس در جوامع غربى پدید آمده است. (بشیریه، 1377، 66-74) در حالى که مدارا و مسالمت با مخالفان در منابع معتبر اسلامى یعنى قرآن، سنت و سیرهی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت(علیهمالسلام) توصیه و سفارش گردیده و همراه با حدود و مرزهایى پذیرفته شده است. چنانچه روح مدارا و مسالمت در تعالیم اسلامى یکى از عوامل مؤثر در استقبال مردم از اسلام و گسترش سریع قلمرو آن است. تا آنجا که در صدر اسلام نصارایى که در بیزانس به وسیلهی کلیساى رسمى مورد تعقیب واقع مى‏شدند در قلمرو مسلمین پناه مى‏جستند.
 
از طرفی نیز میبینیم تمامى سورههاى قرآن با آیهی شریفهی رحمت «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز مى‏شوند که بیانگر رحمت، رأفت و بخشش است و این شعار از مهمترین نمادهاى آیین اسلام است که توصیه شده است هر کارى با آن آغاز گردد. به طور حتم جامعهاى که در آن رحمت، بخشش و مهربانى نهادینه شود و هر کارى با آن شروع شود جامعه‏اى سعادتمند و متکامل به شمار مى‏رود.
 
3- از کتاب الشافی، ص 559.
 
4- در آیهی 23 سورهی حدید آمده است: «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» ترجمه: «تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به [سبب‏] آنچه به شما داده است شادمانى نکنید و خدا هیچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد.» باید توجه داشت این بدان معنى نیست که انسان به مواهب الهى در این جهان پشت پا بزند یا از آنها بهره نگیرد، مهم این است که اسیر آن نگردد و آن را هدف و بهره اصلى خود نشمرد.
 
 5- این بیانات در تاریخ 13/2/88 در ابتدای درس خارج فقه مقام معظم رهبری بیان گردیدند.
 
6- قال على(علیهالسلام): التکبر على المتکبرین هو التواضع بعینه. حضرت على(علیهالسلام) میفرمایند: «تکبر کردن با افراد متکبر، خود عین تواضع است.» (شرح ابن ابى الحدید، ج 20، کلمه 410، ص 298)
 
7- «انه لا تظلمون ولا تظلمون» (بقره /279) «نه ستم مى‏کنید و نه ستم مى‏پذیرید.» «انظلام» یعنى تن به ظلم دادن، زیر بار ستم رفتن، که هرگز رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) و اوصیاى او و پیروان حقیقیشان تن به ظلم نداده‏اند. این امر را به روشنى در سراسر حیات نورانى رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و اوصیاى گرامیش مشاهده مى‏کنیم. نه تنها پس از بعثت، بلکه پیش از بعثت نیز؛ آن حضرت هرگز زیر بار ستمى نرفت و تلاش کرد با روحیّهی «انظلام» در جامعه برخورد کند و از مظلوم دفاع نماید و حق مظلوم را بستاند تا زمینهی ظلم پذیرى رفع شود. نمونهی برجستهی این دوران، واقعهی مشهور «حلف الفضول» است. (رجوع شود به کتب تاریخی)
 
امروز در عالم، مکتب انظلام به دنبال آن است که زمینهای برای نظام سلطه در افکار و اندیشهی بشریّت فراهم کند تا این نظام به اهداف پلید خود دست یابد. برای نمونه تولیدات سینمای هالیوود بر اساس نگاهی است که میخواهد به ملتها القا کند چارهای جز پذیرش ظلم و آقایی آنها ندارند. این هدف از راه ایجاد یأس در جامعهی بشری دنبال میشود تا در پی آن، زمینه برای پذیرش نظام سلطه و تسلط بر جان، مال و منابع زیر زمینی کشورهای جهان آماده شود.(*)

[ چهارشنبه 90/5/12 ] [ 2:58 عصر ] [ علی تبریزی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 42
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 103613